بدرود اندامهای مبهم تردید بدرود. روزه نگرفته ایم که آنرا به نان جوینی افطار کنیم. دهمرده یا کیخا چه تفاوت دارد هر دو حاصل انگشتان پیروز و سبز سبز مایند. و درملتی زاده شده اند که صدایشان با دشمن بیگانه است. خنده هایشان زخمی تر از دیوار کسری ست. دیگر نخواهند گذشت ملخ ها به قصد دل سوزی مرگ شکوفه ها را جشن بگیرند و بودجه باغ ها را صرف چراغانی حفره های حیله نخواهد کرد حبذا چه زود آنها اندوه دیرین را باز شناخته اند و چه وصلت و پیوند خجسته ای دارم احساس می کنم گویی ساز دلقک ها شکسته است. و بالاتر از آن بلندگوهای سخن پراکنی هم اقرار دارند وقایع تلخی را که صرفا در سیستان ریشه دوانیده است چه بد حکایتی ست مدیریت زمان در سیستان بر لوح زوال پیش می رود اما مگس ها به انگیزه ی شیرین کامی بیشتر می خواهند سبکسری های دوران ناصری را بر ما ارزانی بدارند و هنوز برگی از اندیشه های هوش جمعی ورق نمی خورد که تازه بدوران رسیده ها حکم جلب آن را صادر می کنند علیرضا پیری زنده دل (هامون زاد)
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |